خاطرات کاغذی

ببینید | قصه شهر و بیشه

تیتراژ کارتون با این جملات شروع می‌شد:موشی، مولی و گیلی در کنار سایر حیوانات بیشه، زندگی جالب و پُرهیجانی دارند. در ۱۵ کیلومتری یک شهر نسبتاً بزرگ، رودخانه پُر آبی وجود دارد که به دو شاخه تقسیم می‌شود. رودخانه‌ای که در سمت راست جریان دارد رودخانه آبی نامیده می‌شود. در امتداد کناره این رودخانه، دشت سرسبزی وجود دارد که به آن شهر بیشه‌ها می‌گویند. در این سرزمین کوچک، داستان‌های پرماجرا و جالبی اتفاق می‌افتد که درباره چندین و چند حیوان است و...
کد خبر: ۱۴۲۷۳۸۶
نویسنده مریم فلاح
تعداد بازدید : 22

محور ماجرا‌ها این سه تا بودند که در کنار دوستانشان در بیشه مجاور شهری که ساکنینش انسان‌ها بودند، زندگی می‌کردند.

موشی و مولی حیوانات دانایی بودند و شخصیت همدل و همراهی داشتند، اما «گیلی» قورباغه‌ای با ویژگی‌های رفتاری متفاوت از آن دو بود. خودسر و بی فکر. اوج بی فکری اش وقتی بود که در پی رانندگی بدون گواهینامه با ماشین مسابقه دزدی، باعث وحشت مردم و در نهایت هم اهانت و تهدید پلیس شد. نتیجه این‌که در دادگاهی که تمام حاضرین آن انسان بودند محاکمه و به ۲۰ سال حبس محکوم شد، هرچند که در نهایت به کمک دوستانش از زندان فرار کرد. گورکن عاقلی هم در داستان‌ها بود به نام آقای «ادر» که به اصطلاح بزرگ و ریش سفید اهالی بیشه بود و ساکنین خیلی از او حرف شنویی داشتند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها